صدراصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

فرشته ما صدرا

خدايا من مادرررررررررررررررم

مادر بودن يعني . . . مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو ، صبوري مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ، دلواپسي مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي كودكانه تو ، بيداري مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي كه عمري به پاي باليدن تو چروك شد مادر يعني بهانه در آغوش كشيدن زني كه نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن . .خدايا منم لايق دونستي واي كه چه سختي شيرينيه اين دومين ساله كه من طعم مادر بودن و حس مي كنم واي كه چه شرينيه وقتي يكي با احساس مي گه ماما وقتي از روي بي حوصلگي مي گه ممممممممممممممامااااااااااااااااااااااا وقتي باباش دم گوشش مي گه مامان و با ناز صدا كن و اون داد م...
28 ارديبهشت 1391

سفرنامه نوروزي (سي سنگان)

ببخش خيلي دير شد دردونه اين دومين سفرت بود از مشهد راه افتاديم سمت لاهيجان خونه عزيز جون اينا اين سفرنامه مربوط به ساحل سي سنگان مي شه كه خيلي قشنگ بود يك استراحت كرديم و نهار خورديم و ادامه راه يا علي  عكسها ادامه مطالب       شروع سفر صدرا در كنار ساحل صدرا و مامان قبل از سوار شدن به قايق صدرا و بابا خانواده سه نفري ما صدرا و عمو ميلاد صدرا بعد از سوار شدن به قايق كه قصد پياده شدن نداشت و قايم شده بود. و باز هم صدرا و هاپو كه پدر هاپو رو در آورد و بعدش اسب سواري كه خيلي حال كردي   صدرا در كنار ساحل و ماسه بازي ...
26 ارديبهشت 1391

خدايا

ديروز دنيا رو در آغوش گرفتم و دنيا در دستان من بود نمي دونم دنيا اينقدر كوچيكه يا دستهاي من بزرگن ولي هرچي كه هست شيرينه ديروز از صبح تا شب با هم بوديم با هم چشامون و باز كرديم.............. با هم دست گردني خوابيديم با هم صبحانه خورديم....................با هم توپ بازي كرديم با هم نهار درست كرديم...............با هم ميوه خورديم با هم گل يا پوچ بازي كرديم.........با هم خنديدم باهم با جوجه هات بازي كرديم....با هم نقاشي كشيديم با هم حرف زديم..............با هم غذا درست كرديم باهم باهم باهم فقط من و تو خيلي خوش گذشت حال كردم شب هم با بابايي و يسنا اينا رفتيم بند گلستان و قايق سواري و قصر بادي و توپ بازي و ......
18 ارديبهشت 1391

سال نو مبارك

حافظ گشوده ام و چه زيباست فال تو ........... حتما قشنگ مي شود امسال حال تو با آن زبان فاخر و ايراني و اصيل   ............... فرخنده باد روز و شب و ماه و سال تو. امسال با همه سالها فرق داشت پارسال اين موقع پيشم بودي ولي همش دل درد و گريه و .. كلافگي ولي من پيشت بودم تمام اين 24 ساعت امسال نه آقا شدي......... بزرگ شدي راه ميري.......... .فوضولي مي كني و .شيريني مي خوري............. سيب گاز مي زني خيلي خوبه ولي من  7 ساعت در روز پيشت نيستم سال ديگه ............... 10 سال ديگه............ 20 سال ديگه........... نمي دونم خدايا خودت نگهدار دردونه من باش اين از 7 سين امسالم ببخش ديگه سر سري شد آخه ق...
7 ارديبهشت 1391

برف بازي

ماماني روز 28 و 29 اسفند 90 چه برفي اومد من و بابا و عمو ميلاد و خاله تهمينه رفتيم برف بازي شما پيش مامان جون موندي واي كه چقدر خوش گذشت خصوصا قسمت we love you PMC ههههههههههه ...
7 ارديبهشت 1391

اولين قدمهاي نازت را مي ستاييم

الهي مامان فداي اون قدم برداشتنت بشه اينجا ديگه تقريبا داري راه ميري البته كلي بابايي باهات تمرين كرده وخسته شدي خسته نشي عزيز مامان كلي راه دراز در پيش داري قدمهات و بزرگ بردار تا به هدفت برسي اميدوارم هميشه موفقيت در زير گامهايت باشه دردونه ي من عاششششقتم نمي تونم بگم نمي تونم بنويسم فقط مي تونم حسش كنم يك حس قشنگ يك حس توصيف ناپذير يك حس عمييييييييييييق http://www.aparat.com/v/0f0e39a15bd3f6e27070e8bfaa99ea2b112574 اينجا هم كيو كيو ميكني هم بشگن ميزني هم دست دسي ودر پايان هم راه ميري خدا پشت و پناهت مامان   برداشتن اولين قدمهاي نازت http://www.aparat.com/v/60e4adeded85100062bb23324c15f8c011256...
5 ارديبهشت 1391

مهموني خونه خاله هدي

دردونه مامان ديروز رفتيم خونه خاله هدي و ياسين جيگر خيلي به ما خوش گذشت كلي خاله رو اذيت كرديم ........... خونه اش و تركونديم شارلوت درست كرده بود خورديم ..............به به كه چقدر خوشمزه بود واسه شما ها سوپ خوشمزه درست كرده بود به به كه همه روي چشم و هم چشمي خورديد به مناسبت تولدم من كيك بردم ولي شارلوت خاله خيلي عالي بود تازه خاله سركار بوده و امروز همه مهمون داره ممنون خاله هدي عكس تركوندن و ني ني ها ادامه مطالب   اين آوينا عروسك خاله مصي اين بهراد خاله مونا كه جيگرش و بخورم مثل آقاها با ماشين بازي مي كرد و قشنگ ژست مي گرفت تا عكس بگيرم اين امير علي خاله افسان و تلاشت واسه سينه خيز (به ژست دسته...
31 فروردين 1391

شاخه گل بهشتي من

روزي روزگاري . . خدا گفت : با کودک خود مهربان باشید تا مهربانی بیاموزد . راست بگویید تا راستگو باشد . گل و آسمان و رود را به او نشان دهید تا همیشه به یاد من باشد . . . خدايا شكرت اين گل زندگي من از اين شاخه گلهات به همه اونايي كه مي خوان بده دست هيچ كس كه جز تو اميدي نداره و به اميد تو بلند شده كوتاه نكن   روزی روزگاری....   یک مرد بود که تنها بود ... یک زن بود که او هم تنها بود .... زن به آب رودخانه نگاه میکرد و غمگین بود . مرد به آسمان نگاه میکرد و غمگین بود .  خدا غم آنها را میدید و غمگین بود . خدا گفت : شما را دوست دارم ، پس همدیگر را دوست بدارید و با هم مهربا...
30 فروردين 1391

تولد..........تولد

بالاخره رسيديم به تولد دردونه ببخش اونجور كه مي خواستم نشد آخه خبر دادن عزيزجون حالش خوب نيست و قرار شد بابايي بره شمال واسه همين ما كنسل كرديم و قرار شد يك تولد خودموني بگيريم واسه همين هم من ذوقم كور شد. البته پس از كنسل كردن ما بابا هم نرفت گفتن عزيز جون هم حالش بهتره عيد كه بيايين مي بينينش در هر صورت نشد كه بشه انشالله تولد سال ديگه ات تم انتخابي من براي شما آدم برفي بود كه همه چي بود جز آدم برفي هههههه ابتدا خريدهام و مي زارم برات كلي دنبال تم آدم برفي بودم ولي چيزي نيافتم . . قبل از اين بگم كه اصلا نزاشتي جوراب و كفشت پات بمونه ي وقت نگي چه مامان بي سليقه ايي بس كه گرمايي هستي من توجه نمي كردم ولي پدر جونت ك...
24 فروردين 1391