صدراصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

فرشته ما صدرا

ی قرار دوستانه ی خانوادگی

1392/5/12 10:46
نویسنده : فهیمه
2,180 بازدید
اشتراک گذاری

 مرداد دوستمون به همراه دخمل ناز خوردنیش شاینا اومدن شهر مـــــــــــــــا

صدرا و شاینا

ما چون تازه اسباب کشی کردیم و ماه مبارک رمضان هم هست

ی مقدار در گیر کارها بودیم

که کمی دیر موفق به دیدار دوستمون شدیم

5 شنبه ساعت 6 ما جلوی هتلشون بودیم و با پرس جو ازشون که کجاها رفتن و کجاها نرفتن

راهی مکانهای ییلاقی مشهد شدیم

اول رفتیم سمت طرقبه و ی دوری زدیم و رفتیم بازار بین المللی بعثت

بعد ی چرخ زدن و سوار شدن بچه ها توی این ماشینها

ی دور هم سرسره و .... باباها رو مجبور به سوار شدن منو ریل کردن

پدرانه ها

پدرها

و حالا نوبت چمنها و دست زدن به فلامینگوها بود

فلامینگوها.

.

فلتمینگوها و بچه ها

همچنین از سوار شدن از اسب هم نگذشتن هههههههه

اسب سواری

و بعدش رفتیم واسه افطار

کلی شاینا خانوم واسه مون شعر خوند (خباری=بخاری) فداش بشم من

و تولد تولد

عشقولانه در کردن این دوتا سر میز شام

ناز و افطار

و اون سر میز

شاینای نازی

بعد صرف شام رفتیم سمت جاغرق و ی دوغ آبعلی زدیم تو رگ

ی رودخونه بود و اردک داشت که این دوتا کلی باهاش حال کردن

هوا هم بس خنک بودددددددددددد

این دوتا هم با داد و فریاد توی ماشین

سنگ کاغذ قیچی بازی میکردن

تولد تولد میخوندن

می رقصیدن

خلاصه خیلی خوش گذشت

از انتهای جاغرق اومدیم سمت ی سفره خونه سنتی واسه صرف چای  . . .

رستوران سنتی.

.

.

صدرا و شاینا

و ساعت 11 برگشتیم سمت مشهد و هتل.

روز خیلی خوبی بود

جای همه دوستان سبز.

به امید دیدار مجدد

پسندها (1)

نظرات (5)

صبا
12 مرداد 92 11:00
به به معلومه حسابي خوش گذشته بهتون مخصوصا به صدرا جون و شاينا گلي
هاله
17 مرداد 92 10:53
چه خوش گذروندین به به همیشه به گردش
پرگل
20 مرداد 92 11:13
عزیزمممممممممممممم فکر کردم من اومدم پیشتون با شاینا و یادم رفته ایشالا همیشه شاد باشید
مامی مهدیار
27 مرداد 92 11:58
همیشه خوش باشید لینکت- کردم
افسون مامان یونا
2 شهریور 92 10:20
به به بوس برای هر 2تا ی این خوشگلا. تا باشه از این قرارا