صدرا و ده ماهگيش
خدايا شكرت
ممنونم ازت بخاطر دادن چنين گلي كه من احساس مادر بودن ميكنم
10 ماه از حضورت در كنار ما مي گذره
هر روز شيرينتر و شر تر
از پله ها پايين بالا ميري كه مامان جون كه خونش ودوبلكسه مجبور به تهيه در شدن
از روروئكت ميري بالا و روي سينيش مي شيني
از مبل ميري بالا وقصد رفتن از پشتشم داري
هر روز شرتر وشيرينتر مي شي
واي دهنم آب افتاد دلم به تاب تاب افتاده
مامان قربون خنديدنت بشه
با ادا در آوردنات
قربون كوبيدنت روي ميز
مامان دست بزن.هوراااا
قربون نگاه متعجبانه ات به ما كه داريم براي ي لحظه صبر كردن وخنديدنت تلاش ميكنيم
فداي مرواريدات
اينجام كه طبق عادت بالا رفتنت تا چشم چپ كرديم اومدي روي ميز ههههههههه
صدرا و نگاه به شمع
همچنان محو اداهاي ماماني
الهي مامان قربونت بشه
انشالله 100 ساله شي
نه 120 ساله شي
نه 120 سال كمه
هميشه زنده باشي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی