خاطرات کودکی | ثبت خاطرات کودکانه | سوال و جواب بچه داری | مشاوره انتخاب اسم | کارتون و انیمیشن نی نی دیگر
صفحه نخست پروفایل نویسنده ورود به حساب کاربری ثبت خاطرات کودک سوال و جواب بچه داری مشاوره انتخاب اسم کارتون و انیمیشن تبلیغات در نی نی وبلاگ مشاهده وبلاگی دیگر
صدراصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

فرشته ما صدرا

نی نی وبلاگ > این وبلاگ > 7

7

1391/5/11 12:51
نویسنده : فهیمه
1,449 بازدید
اشتراک گذاری

بازم 7

7 مرداد و پسر 17 ماهه من

7 مرداد و پسر 7 دندونه من

7 مرداد و ی اتفاق مهمممممممممممممممممم

از اول مرداد تصمیم گرفتیم بزاریمت مهد

وای که نمی دونی چه تنشی دارم مننننننننننننننننننننن

از روزی که گذاشتم شما رو مهد 2 کیلو کم کردم

از استرس خواب ندارم

هر روز صبح حالت تهوع دارم از فشار عصبی

نمی دونم

ولی مجبورم

از روزی که می زارمت مهد زودتر از 9 و نیم نیومدم سرکار

آخه صبر می کنم بیدار شی

خونه مامان جون نیست که چشات و باز کنی و پدرجون و مامان جون و ببینی

اونجا مهده

البته کلی تحقیق کردم هاااااااااااااااا

ولی خوب

باز میام و برات می گم

فعلا حس ندارم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
روز جهانی کودک مبارک روز جهانی کودک مبارک تولد استقلالی بابا مجید استقلالی تولد استقلالی بابا مجید استقلالی سالگرد ازدواج پدربزرگ - مادربزرگ سالگرد ازدواج پدربزرگ - مادربزرگ ی قرار نی نی سایتی ی قرار نی نی سایتی

نظرات (12)

مامان صدرا
11 مرداد 91 13:35
وای فهیمه جون ، خیلی سخته ، منم میخوام از اول مهر صدرا رو مهد بزارم از همین الان کلافه ام
مامانی فری
11 مرداد 91 17:34
فهیمه جون دقیقا ما هم این حس رو داریم چون مرسانا جونم یه هفته هست که داره مهد میره و هنوز با محیط اونجا خو نگرفته زیاد ناراحت نیاش بلاخره با محیط اشنا میشن و عادت میکنن
هدی مامان مبین
12 مرداد 91 5:54
به به...17 ماهگی مبارک مردی شده واسه خودش... فهیمه...همه ی احساسات مقدسه! چون مادری! مهد رفتن پسر اسمونی مبارک....
مامان محمد صدرا
14 مرداد 91 8:30
عزیزم پس صدرای ما به مهد کودک هم رسید ! میدونم خیلی سخته فهیمه جون ! خدا صبرت بده ولی بچه رو اجتماعی بار میاری! راستی کاش بیای بهم بگی ببینم بچه رضوان به دنیا اومد ؟
افسون
14 مرداد 91 10:55
مبارکه عزیزم.17 ماهگی و دندون هفتمت. مامان جون تو هم انقدر خودت رو اذیت نکن تو مهد به پسرمون خوش میگذره.
صبا
17 مرداد 91 8:42
خدا رو شكر كه روزاي تنشت تموم شد عزيزم و صدرا خان ما مثل يه مرد واقعي با اوضاع كنار اومد
الي
19 مرداد 91 11:33
7 آسمون پر از ستاره هاي پرنور تقديم به پسرتون صدرا !
نی نی ارشام و سارا
3 شهریور 91 15:37
مـی‌ نشیـنـم رویِ ایـوانِ بـا دو استــکانِ چــای آری فـقـط بــا دو استــکانِ چـــای مـی‌ نشیـنـم بــه انـتـظار فـکـــر مـــی‌ کنـــم فـکـر مــی‌ کنــم و تـکــرار مــی‌ کـنــم تــو مــی‌ آیــی ... تــو مــی‌ آیــی ... تــو مــی‌ آیــی ... و یــک روز تـــو مـــی‌ آیـــی بــه رویِ ایـــوان بــرایِ صــرفِ چـــای مــی‌ آیـــی و مــی‌ پــرســـی‌ هـنــوز هـــم دوسـتــــم داری؟؟
فهیمه
18 شهریور 91 7:19
بابا نگرانی نداره مهد واسه بچه که خیلی خوبه ....هم انرزیش تخلیه میشه و با همسناش بازی میکنه....همم اجتماعی میشه


دست خودم نیست عزیزم
فهیمه
18 شهریور 91 7:19
راستی بیا آپیم
فهیمه
19 شهریور 91 2:00
ما میخواهیم لینکتان کنیم آیا قبول است دوباره آیا؟؟؟؟


بله
مامان کيانا
20 شهریور 91 9:35
سلام عزيزدلم....اميدوارم خوب وخوش باشيد....دلم براتون خيلي تنگ شده بود.....