صدراصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

فرشته ما صدرا

روز ششم بي مامان جون

1390/4/23 12:34
نویسنده : فهیمه
1,114 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم ديگه تقريبا يك هفته اي هست كه مامان جون رفته و قصد اومدن نداره شايد تو خيلي اذيتش كردي آره!!!!!!!!!!!

 صدراي مامان

اين روز قرار شد الهه جون از تو مراقبت كنه من خيلي گفتم نه تو خودت آيناز كوچيكه كاراي ديشبت مونده ولي گفت نه نمي شه تو امروزم نري خلاصه قرار شد بري پيش الهه جون .

طبق معمول اين هفته صبح ماشين گرفتم و تو رو صبح بردم خونه الهه جون.

صبح پيش الهه جون گذاشتم چون آينازم كلاس داشت گفتم خوبه

ساعت 11 زنگيدم ببينم در چه حالي كه الهه جون كفت خوابي گفتم آيناز برگشته گفت نه اصلا نرفته گفته صدرا اينجاست واويلاا

گفتم كاراي ديشبت چي گفت هيچ كار نكردم مواظب اين دوتا هستم

ساعت 12 زنگيدم گفت بازم خوابي

خلاصه ظهر رفتم و ديدم پسر آقايي بودي و اصلا اذيت نكردي و الهه جونم كاراش و نكرده بود و من بهش كمك كردم و عصر قرار شد بريم خونه كه ماماني (مادربزرگ خودم) زنگيد و گفت فردا نهار منتظرتونم كه چون صبح اذيت مي شدي قرار شد عصر بريم و انجا بمونيم تا پسرم صبح اذيت نشه.

اين عكساي آقا بودن پسرم در روزي كه پيش آيناز بوده

 پسر آقاي مامان در كنار الهه جون

 

اينم آقا صدرا در حال خوردن و مزه كردن يكي از پاهاي هزار پا و غلت زدن روي اون

به به چه هزارپاي خوشمزه اييييييييي

و شب هم چه اتفاقاتي افتاد و پاي پسرم به ... باز شد وايييييييييي

پي نوشت 1: الهه جون دختر خاله من است و دو سال از من كوچيكتره.

پي نوشت 2: آيناز دختر الهه جون و دو سال و 8 ماه از صدرا بزرگتره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهسا(مامانش)
23 تیر 90 22:00
سلام عزیزم خوبی؟؟؟؟؟؟// ماشاالله چقدر صدرا بزرگ شده..... چه خبر ؟ خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی