ولنتاين
دردونه ي كوچك خونه ي ما..صدرا
تمام داشته هایم را به پایت خواهم ریخت ، اگر آن باشی که می خواهم .
" مـــــرد " بودنت را می خواهم ، همچون پدرت .
می خواهم که باقیمانده ی پدرت باشی ...
همین..................
تقديم به دو عشق زندگيم
همسر خوبم
مي دانم كه مي داني عاشقانه دوستت داريم ♥
ميدونم كه خيلي مامان تنبلي داري و با كلي تاخير داره برات ميگه
ولي بازم مي گه
ما هر سال روز سپندارمزگان رو جشن ميگيريم.كه امسال مصادف با 5 اسفند بود .
امسال هم همين طور با اين تفاوت كه امسال
يك عشق ديگه توي خونه مون داريم
يك پسر خوردني شيطون
واسه امروز كلي تدارك ديدم
بيسكويت درست كردم. باور نداري ببين
يك دستبند عشق درست كردم كه گذاشتم با يك نامه توي كيف باباجون
كه بعدا بابا مجيد تعريف كرد شركت بوده كه دنبال روانويسش مي گشته توي كيفش كه يك دفعه چي شده:
يك دفعه ي چيزي به دستش خورده كلي تعجب كرده و درش كه آورده....
ذوق مامان و ديده كلي و حال كرده و با همكارها خوردنش و كلي تعريف كه يك خانوم هنرمند دارم و
اله كرده و بله كرده و.............
بعدشم زنگ زد و كلي تشكر و لاو در كردن هههههههههه
اينم دستبد عشق كه واسه پسر خودمم هم پابندش و درست كردم كه باهاش راه مي رفتي و ذوق ميزدي
مامان قربونت بره دردونه
يك گلدان عشق هم درست كرده بودم واسه ميز شام
عشق
اينم كادويي كه من واسه بابا مجيد خريده بودم
يك ساعت مچي اسپريت
و بابا مجيد هم واسه من يك ماشين ظرفشويي كه كلي ماجرا داره
واسه پسرمون هم يك سويشرت و يك بعبعي قرمز كه عكسش و الان ندارم اضافه مي كنم
شام هم لانه پنهان درست كردم
عالي شده بود
در كل خيلي خوش گذشت
مرده اين نگاهتونم