روز اول بي مامان جون
روز اولي كه مامان جون نبود بخير گذشت
4 شنبه عصر وقتي مامان جون و پدر جون داشتن مي رفتن سر راه ما رو گذاشتن خونه خاله جون زري تا شب اونجا باشيم صبح من برم سركار و وقتي برگشتم بريم مولودي.
ظهر كه برگشتم ديدم صدرام امروز پسر آقايي بوده و خيلي اذيت نكرده و فقط پي پي آنچناني .... كه شرمنده خاله جون شدم.
عصر كه رفتيم مهموني و خوش گذشت و شب برگشتيم خونه.
راستي خاله جون كلي فيلم از ادا بازي و بلند خنديدن و گرفتن قاشق توسط صدرا و .. كلا شيرين كاري هاش گرفته بود.
امروز كه بخير گذشت.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی