تولد..........تولد
بالاخره رسيديم به تولد
دردونه ببخش اونجور كه مي خواستم نشد
آخه خبر دادن عزيزجون حالش خوب نيست و قرار شد بابايي بره شمال
واسه همين ما كنسل كرديم و قرار شد يك تولد خودموني بگيريم
واسه همين هم من ذوقم كور شد.
البته پس از كنسل كردن ما بابا هم نرفت گفتن عزيز جون هم حالش بهتره عيد كه بيايين مي بينينش
در هر صورت نشد كه بشه
انشالله تولد سال ديگه ات
تم انتخابي من براي شما آدم برفي بود كه همه چي بود جز آدم برفي هههههه
ابتدا خريدهام و مي زارم برات
كلي دنبال تم آدم برفي بودم ولي چيزي نيافتم
.
.
قبل از اين بگم كه اصلا نزاشتي جوراب و كفشت پات بمونه ي وقت نگي چه مامان بي سليقه ايي
بس كه گرمايي هستي من توجه نمي كردم ولي پدر جونت كه اومد گفت هرچي پسرم بگه
چرا پسر من و اينقدر اذيت مي كني و بلافاصله جوراب و كفشت و در آوردن ههههه
تزئينات :
اين خاك ژله ايه واسه تزئين ميز عصرانه و شام گذاشتم البته بگم چون توي تولد ني ني نداشتيم ها
وگرنه نمي زاشتم كه خدايي نكرده نخورن
ريسه عكسهاي ماهگرد
ريسه تولدت مبارك شاهكار دست مامان و بابا
ميز تنقلات كه از كامل شده اش عكس ندارم واسه دست گرمي همين و مي زارم
بيسكويت مامان پز
از ميز شام هم عكس ندارم
خيلي ببخش با اين تولد گرفتنم
اينم كيكش كه خودش باز ماجرايي داره
همه عوامل دست به دست هم دادن تا اوني كه مي خوام نشه گريههههههههههههه
حالا عكسهاي دردونه مامانش
آهاي تولد منه ها
يك لحظه يك جا بند نبودي
واسه همين عكس درست و حسابي نشد ازت بگيريم تا روي ميز چي ديد؟
پپپپپپپپپپپپپپپپفك
توي فكر رفتي تا چطوري دست بزني
آخه من اصلا نمي زارم بخوري؟
اينجا از خاله تهمينه اجازه ميگيري
و پس از اخذ اجازه دو لپي ميل مي كني تا من نيومدم هههههههههه
اينجا من اومدم و گفتم واي كي داره پفك مي خوره و شما هم زود اداي من و در آوردي
واي واي واي
كي مامان جون من؟؟؟؟؟؟؟؟
من و پفك
حالا چي شده؟سينا پفك خورده؟
حالا ببخشيد ديگه مامانم
پس از دلربايي و اخذ امنيت خاطر شروع كردن مهمون كوچلوت كه سينا است و سه ماه از خودت بزرگتره
بخاطر خوردن پفك جيزك مي دادي....اي بلا
اينم بدون شرح... دردونه مامان
در پايان بوس واسه خاله ها
بقيه عكسها رو هم در اولين فرصت مي زارم