صدراصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

فرشته ما صدرا

روز چهارم بي مامان جون

1390/4/21 9:52
نویسنده : فهیمه
810 بازدید
اشتراک گذاری

الان 4 روز شده مامان جون رفته و ما در به دريم و مامان جون هم قصد برگشت ندارن........معلوم نيست تا كي بايد اينطوري ادامه بديم.

واسه امروز قرار شد رويا جون بياد خونه ما و از تو نگهداري كنه ميدوني بابايي لقب فرشته مهربون بهش داده واقعا دستشون درد نكنه خيلي اين چند روزه زحمت كشيدن.

 من صبح زود رفتم و تو و رويا جون مونديد خونه ساعت 1:30 اومدم خونه و نهار رو كه شب قبل آماده كرده بودم خورديم...............رويا جون رفت توي اتاق تو تا كمي استراحت كنه و منم تو رو بردم اتاق خودمون تا بخوابي. ولي كو خواب از خواب توي چشات خبري نبود باورت نمي شه گذاشتمت روي پا تا بخوابونمت و برات لالايي بخونم كه وسطاش خودم خوابم مي برد و تو جيغ مي زدي و مي خنديدي و سعي مي كردي بلند شي كه بيدار مي شدم دوباره روز از نو

فقط اينا رو مي نويسم تا تو و بقيه هم بدونن كه واسه منم چقدر سخته ولي بازم بخاطر پسرم همه كار مي كنم آخه مي گن نابرده رنج گنج ميسر نمي شود ........... مي دونم نگفته هم مي دوني

مامان قربونت بره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)