ی قرار دوستانه ی خانوادگی
مرداد دوستمون به همراه دخمل ناز خوردنیش شاینا اومدن شهر مـــــــــــــــا
ما چون تازه اسباب کشی کردیم و ماه مبارک رمضان هم هست
ی مقدار در گیر کارها بودیم
که کمی دیر موفق به دیدار دوستمون شدیم
5 شنبه ساعت 6 ما جلوی هتلشون بودیم و با پرس جو ازشون که کجاها رفتن و کجاها نرفتن
راهی مکانهای ییلاقی مشهد شدیم
اول رفتیم سمت طرقبه و ی دوری زدیم و رفتیم بازار بین المللی بعثت
بعد ی چرخ زدن و سوار شدن بچه ها توی این ماشینها
ی دور هم سرسره و .... باباها رو مجبور به سوار شدن منو ریل کردن
و حالا نوبت چمنها و دست زدن به فلامینگوها بود
.
.
همچنین از سوار شدن از اسب هم نگذشتن هههههههه
و بعدش رفتیم واسه افطار
کلی شاینا خانوم واسه مون شعر خوند (خباری=بخاری) فداش بشم من
و تولد تولد
عشقولانه در کردن این دوتا سر میز شام
و اون سر میز
بعد صرف شام رفتیم سمت جاغرق و ی دوغ آبعلی زدیم تو رگ
ی رودخونه بود و اردک داشت که این دوتا کلی باهاش حال کردن
هوا هم بس خنک بودددددددددددد
این دوتا هم با داد و فریاد توی ماشین
سنگ کاغذ قیچی بازی میکردن
تولد تولد میخوندن
می رقصیدن
خلاصه خیلی خوش گذشت
از انتهای جاغرق اومدیم سمت ی سفره خونه سنتی واسه صرف چای . . .
.
.
.
و ساعت 11 برگشتیم سمت مشهد و هتل.
روز خیلی خوبی بود
جای همه دوستان سبز.
به امید دیدار مجدد