صدراصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

فرشته ما صدرا

ی قرار دوستانه ی خانوادگی

 مرداد دوستمون به همراه دخمل ناز خوردنیش شاینا اومدن شهر مـــــــــــــــا ما چون تازه اسباب کشی کردیم و ماه مبارک رمضان هم هست ی مقدار در گیر کارها بودیم که کمی دیر موفق به دیدار دوستمون شدیم 5 شنبه ساعت 6 ما جلوی هتلشون بودیم و با پرس جو ازشون که کجاها رفتن و کجاها نرفتن راهی مکانهای ییلاقی مشهد شدیم اول رفتیم سمت طرقبه و ی دوری زدیم و رفتیم بازار بین المللی بعثت بعد ی چرخ زدن و سوار شدن بچه ها توی این ماشینها ی دور هم سرسره و .... باباها رو مجبور به سوار شدن منو ریل کردن و حالا نوبت چمنها و دست زدن به فلامینگوها بود . . همچنین از سوار شدن از اسب هم نگذشتن هههههههه و بعدش رفتیم واسه ا...
12 مرداد 1392

سفر به شهر رویایی ماسوله

    امسال عید مثل هرسال رفتیم شمال خونه مادر شوهر گرامی چون تاحالا ماسوله نرفته بودم از همسر عزیز خواستم که ی برنامه بزاره بریم ماسوله عجب جای زیبا و دیدنی بود روح آدم تازه میشد سبک معماری گلدونهای شمعدانی دیوارهای کاه گلی دستگیره های درها کوچه ها و پله هاش و ................ مسجد زیبایش و دیدنی های بی حدش     همه غیر توصیفن بسیار زیباست بسی لذت بردیم و در راه بازگشت هم رفتیم پل خشتی لنگرود که عکس زیادی ازش ندارم فقط همین یکیه که همینجا میزارم و پیشنهاد میکنم ماسوله رو از دست ندید   ...
18 تير 1392

تعطیلات نیمه شعبان و اخلمد

ببخشید پرت و پلا مینویسم ولی خوب هرچی سر راه باشه زودتر . . . تعطیلات نیمه شعبان تصمیم گرفتیم به جایی که شاید ده سال نرفته بودیم آخرین خاطره ای که ازش داشتم خیلی جای قشنگی بود و نزدیک مشهد ولی پیاده رویی زیاد ولی چون دختر خاله ام از اصفهان اومده و بهانه جور شد و رفتیم اخلــــــــــــــــــــــــــــــــــمد عجب جای قشنگی یادمه 10 سال پیش که رفتیم باید تمام راه رو از توی رودخونه می رفتیم ولی الان ی پیاده روی سنگ فرش درست کردن خیلی پیشرفت کرده بود کلی مغازه و تخت و رستوران و ....... باز شده بود 10 سال پیش فقط تاکسی الاغ داشت الان هم تاکسی الاغ و هم موتور تاکسی 2500 متر پیاده رفتیم تا به ی جا واسه اترا...
6 تير 1392

سال نو مبارک

چیه تنبل ندید؟ کسی نبوده خرداد سال نو رو به شما تبریک بگه؟ خوب من میگم ههه خوب اینکه من الان سال نو رو تبریک گفتم بجز تنبلی دلیل دیگه هم داشت چون قول داده بودم اکثر رویدادها رو بنویسم حالا کم کم شروع میکنیم و سعی میکنیم غیبتمون رو موجه کنیم بعد از تولد دردونه ی مشکلی که ذهنمون رو درگیر کرده بود سفر بدون ماشین که امکان نداشت واقعا سخت بود رفتنش به کنار شمال و گشت و گذار بی وسیله یعنی هیچ یعنی استفاده از هوای آزاد در یک منطقه و مشکل ما با ی منطقه بودنش بود میخواستیم بریم و بگردیم پس با هر بدبختی بود ی لگن و خریدیم تا راحت باشیم رفتنا که خیلی خوش گذشت سه نفری جالبی سفرمون توی این بود که دردونه خواب بود و من ...
9 خرداد 1392

مروری برگذشته

ادامه مطالب سال 91 خداروشکر خیلی مشهد برف اومد کلی هم آدم برفی درست کردیم اسکی رفتیم و .......... عکسهاشون و نیافتم شاید بعدا دوباره آپ کنم این قسمته ولی حیفم اومد این آدم برفی رو نزارم دردونه مریض بود و از مهد خونه مامان جونش بود برف هم میبارید شدید بقول خودش (دف) و هوای آدم برفی درست کردن به سرش زده بود و چون سرما خورده بود امکانش نبود در این بین دایی جونش رفت برف آورد و کنار بخاری ی آدم برفی کوچیک درست کرد و خیالش راحت شد اینم مدرکش ...
9 خرداد 1392

صدرا و پس انداز

ببخشید که پرت و پلا مینویسم سفرنامه ها و عید نوروز و تولد من و روز مادر و ... به کنار همچین کنارم نه ها به مرور می زارم الان چون این عکسها دم دست هستن اینا رو مینویسم هههههههههههه از زمانی که با وبلاگ ساز نارنجی آشنا شدیم  و مدام برنامه هاشون و میخونیم خیلی تغییر تو زندگیمون ایجاد شده و از روزمرگی تقریبا خارج شدیم یکی از کارهایی که از ساز نارنجی عزیز یاد گرفتم همین پس انداز کردن داریم کم کم پسرکمون و با مقوله پس انداز و کتاب آشنا میکنیم هر روز مقداری پول بهش میدیم توی قلکش میندازه و 15 هر ماه میریم خرید کتاب باور ندارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پی نوشت: باید توضیح بدم که هرماه قلک و باز نمیکنیم و با پولش بریم کتاب بخریم چون ...
6 خرداد 1392