صدراصدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

فرشته ما صدرا

شما بگید. . .

واقعا شما پیشنهاد بدید اسم این پست و چی بزارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هوا داره کم کم رو به گرما میره الان نمیدونم جنوب چه خبره؟ ما بهمن که مشهد برف بود رفتیم هلاک شدیم الان دیگه واویلاااااااااااااا ی روز تعطیل که کولر هم خراب شده و طاقتمونم از گرما تموم شده میزنیم میریم جاهای ییلاقی مشهد شاندیز و ابرده و زشک وای چه هوایی مردمش زندگی میکنن ما چی درگیر زندگی ماشینی و کمبود وقت و ... دردونه در ابرده بریم ببینیم. . . . پسرک شیطون ما سعی میکنه ما رو بترسونه چون اون پایین ی رودخونه بزرگه ههههههه دردونه گرسنه و منتظر غذا اولین چیزی که نظرش و جلب میکنه همون منبع کلسیمه دوغغغغغغغغغغغغ   و غذا که میاد دردو...
5 خرداد 1392

کور از خدا چه میخواد؟

نی دونم این تیتر به این موضوع میاد یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟ ولی واقعا کور از خدا چه میخواد؟ دو چشم بینا خدایا واقعا هزاران مرتبه شکرت وجود ی دردونه و پیچیدن صداش توی خونه و .... همه و همه نعمتهایی زیادی است برای من حقیر خونه تکونی امسال ماجرایی داشت واسه خودش ولی خستگی واسه من نداشت چون ی فرشته کوچلو دست به کمک بود خسته نباشی دردونه دوست داشتنی عاشقـــــــــــــتم ...
22 ارديبهشت 1392

تولد تولد تولدت مبارک

خوب 7 اسفند یادآور ی روز و خوب و دوست داشتی و ما هم سعی می کنیم هرسال این روز و چه کوچیک چه بزرگ جشن بگیریم تولد 2 سالگی دردونه با تم رنگین کمون برگزار شد خوب کم و کاستیهایی داشت ولی بازم خوب بود هههههههه ص: صدای بال فرشته های زیبا د: داره امشب می پیچه تو خونه ی ما ر: روی بالهای سپیدشون نوشته ا: این بهونه ی قشنگ زندگی میاد به دنیا خوب بریم ادامه مطالب عکس و ...   تزئینات       کارت تشکر و تقویم به عنوان گیفت   کارت دعوت     و کیک رنگین کمونی پسر ما میز شام که شامل کشک و بادمجان.... سالاد ماکارانی....... سوسیس بندی پودینگ.........
10 ارديبهشت 1392

تنبلی ممنوع

خیلی حرف نگفته دارم خیلی ولی اصلا حوصله ندارم ولی تصمیم گرفتم توی سال جدید انشالله هر 5 شنبه وب دردونه رو آپ کنم مرسی از نظرات و راهنمایی همه ی دوستان
5 ارديبهشت 1392

برگشت به بندرعبــــــــــــــــــــاس

خلاصه از قشم مجدا برگشتیم بندرعباس رفتیم لب دریا و پارک غدیر و سیتی سنتر و زیتون و مهمونی و .................... و به این نتیجه رسیدیم هیـــــــــــــــــچ جا مشهد نمی شـــــــــــــــــــــــــــه اگه دریا هم داشت نور علــــــــــــــــی النــــــــــــور   صدرا در پارک غدیر صدرا در انتظار پوست شدن پرتقال توسط یسنا و خوردنش با هم ههههه اینم کنار دریا دیدن پرواز بادبادکها گشت و گذار در پارکهای بازی مخصوص بچه ها و ....... فست فودهای خوبی داشت کاووکی و پرتقال و چندجا دیگه که بخاطر دیر آپ کردن اسمش و فراموش کردم ههههه در حال انتخاب کلی هم به گربه اونجا پیتزا و سوخاری دادی ...
27 اسفند 1391

سفر به جزیره زیبای قشـــــــــــم

بعد از اون ماجرای از شیر گرفتن بابا مجید ی سورپرایز برامون ردیف کرد سفر به قشم من خیلی مخالف بود چون یک ماه دیگه می رفتیم سفر به شمال و لزومی نداشت ولی بابا جون خیلی زحمت کشید ششم بهمن با قطار به همراه خاله میترا و عمو عباس و یسنا کوچولو و خاله فریبا رفتیم خونه خاله فریبا اینا بندر عباس صدرا در قطار صدرا و یسنا که قطار رو روی سرشون گذاشته بودن هر بچه ای بود سمت اینا بود و صدای همه در اومد هههههه اینم لحظه ورود به بندر عباس(راه آهن)    روز اونجا بودیم بعدش راهی قشم شدیم به سمت جایگاه قایقها   هرچی صدات کردم با من بیایی  از ترس این ماشینهای مسافربر خیره خیره نگاه می کردی تازه با...
27 اسفند 1391

ماجرای از شیر گرفتن صدرا

خداییش ماجرایی بود صدرا تا 21 ماه و 7 روزگی شیر خورد کامل البته بعد از 18 ماهگی دفعاتش و کم کرده بودم فقط خواب ظهر و خواب شب ولی از شب تا صبح میخورد تااینکه آخرین وعده شیرش و ساعت 5 روز چهارم آذر ماه 1391 مصادف با تاسوعای حسینی خورد و ... دردونه ی من این جدایی برای من خیلی سخت تموم شده !عاشقتمممممممممممم! بااین که دیگه شیر نمیخوری ولی من بیشتراز قبل بغلت میکنم وبیشتر از قبل میبوسمت !خیلی دوستت دارم! تازه شما از وقتی که می می دیگه نمی خوری داری شیر پاستوریزه میخوری که این برای من خیلی ارزشمنده چون تا قبل این اصلا لب نمیزدی! القصه امسال تعطیلات عاشورا تاسوعا موقعیتی شد که سعی کنم توی این مدت صدرا رو از شیر بگی...
10 اسفند 1391